Friday, March 28, 2008

سکس منو حامد

اونروز حالم زیاد خوب نبود. کمی بیشتر از خیلی از دست خودم ناراحت بودم . ازاینکه به اون راحتی به حامد پا داده بودم از خودم بدم اومده بود(این حالت تفریبا بعد از اولین سکس برای هرکسی پیش میاد) ولی خوب ما آدما معمولا بلدیم کارهای خودمون رو توجیه کنیم . خوب منم به خودم میگفتم مجبور بودم ، کاری از دست من بر نمیومد، درهم که قفل بود، تازه اگه اذیت میکردم ممکن بود بلایی سرم بیاره و ….. سر کلاس با شنیدن اینکه فردا امتحان زبان داریم ونمرش به عنوان نمره ی نیم ترم دوم وارد کارنامه میشه ، برق از کلم پرید. زبان درسی یه که همیشه ازش متنفر بودم و میدونستم نمره ی قبولی نمیگیرم . قرار شد الهام بعد از مدرسه بیاد خونه ما و با من زبان کار کنه . گفت میره خونه ناهار میخوره بعد میاد . منم رفتم خونه لباسام رو عوض کردم و یه چیزی هم خوردم . داشتم دستام رو میشستم که زنگ زدن . رفتم در رو باز کرد فکر کردم الهامه ولی……… خدایا حامد بود . کاملا فراموش کرده بودم که قراره بیاد .
به به جیگر خودم ، منتظرت که نذاشتم؟ چقدر خوشکل شدی …… من با یه نیم تنه و شلوارک قرمز جلوش وایساده بودم ، خجالت کشیدم. صورتشو آورد جلو که لبام رو ببوسه ولی من روم رو برگردوندم . حامد ببخشید ولی دوستم قراره بیاد . امروز نه . لطفا برو منو از جلو در هل داد کنار و اومد تو و در رو بست . ما رو سیا نکن دختر ،قرار نشد اذیت کنی . نمیدونستم چیکار کنم . حامد تورو خدا ، الان میاد…. زنگ زدن . رنگم پرید . اشکالی نداره دو تا تون رو با هم جر میدم . رفت در رو باز کرد . الهام بود . ببخشید رویا هست؟ بله بله ، بفرمایید ،اتفاقاً منتظرتون بود. الهام اومد تو . خیلی تعجب کرده بود. سلام رویا . خوبی؟ مزاحم که نشدم؟ زبونم بند اومده بود. حامد گفت : نه ،من یه کار کوچیک دارم الان میرم . خدارو شکر همه چیز داشت درست میشد. الهام گفت : خوب رویا جون من میرم تو اتاق و منتظرت میمونم . بعد یه چشمک زد و رفت . حالا من مونده بودم و حامد که حسابی حال خودش و کیرش گرفته شده بود. باشه خوشکل خانم . یادت باشه . تلافیش رو سرت در میارم . میدونستم که اگه ناراحتش کنم دفعه بعد بلایی سرم میاره که هیچ وقت یادم نره . باید یه فکر حسابی میکردم . منم که استاد خر کردن پسرا (البته ببخشیدا) با قیافه ای ناراحت رفتم جلوش و دستش رو گرفتم و با ناز و ادا شروع کردم : حامد جون ببخشید عزیزم ، توروخدا ناراحت نشو ،من دوست دارم و…… بعد آروم لبام رو گذاشتم رو لباش و بوسش کردم و آروم تو گوشش گفتم فردا منتظرتم دیر نکنی ها کاش اونجا بودید و قیافش رو میدیدید . الهام تا ساعت هفت پیشم بود ولی نتونست حتی یه لغت تو کله پوک من فرو کنه . اونقدر گفت که خسته شد و پاشد رفت . من موندم و کتاب زبان . جاتون خالی تموم شب کابوس میدیدم . خواب میدیدم برگه زبان روبه رومه و معلم زبانمون با اون هیکل گنده و سینه های آویزونش زل زده به من و حامد هم داره کیر کلفتش رو فشار میده تو کونم . وای خدا الانم که یادم میاد تموم تنم مور مور میشه . خلاصه فردا سر جلسه امتحان قرار شد که الهام پشت من بشینه و بهم برسونه ولی نشد برگه پاسخنامم سفید سفید بود.الهام پاشد که برگش رو بده ،دلم هری ریخت تو شرتم . الهام بلند شد و با یه حرکت سریع برگه سوالای منو برداشت و برگه خودشو گذاشت جلو من . بعد یه لبخند خوشکل زد و رفت . جواب همه ی سوالارو جلوشون نوشته بود. و من فقط باید اونا رو تو پاسخنامه وارد میکردم . از سر جلسه که اومدم بیرون کلی قربون صدقه الهام رفتم . وقتی رفتم خونه و لباسام رو عوض کردم دیدم ای وای ، سر جلسه امتحان دلم نریخته تو شرتم بلکه پرید شدم . از این بد تر نمیشد .(من کلا وقتی استرس شدید داشته باشم پرید میشم) حالا جواب حامد رو چی بدم؟ تو همین فکر بودم که حامد مثل چس بو داده (همون جن بو داده) پشت در ظاهر شد و انگشت مبارکش رو گذاشت رو زنگ . در رو باز نکردم . رفتم تو اتاق و خوابیدم . دو سه روز بعد هم از مدرسه رفتم خونه مامان بزرگم که از دست حامد در امان باشم . بعد از سه روز برگشتم خونه رفتم حموم و حسابی کسم رو صفا دادم و منتظر حامد شدم . اومد و با نا امیدی چند ضربه آروم زد به در. انگار دنیا رو بهم دادن . پریدم و در رو باز کردم و خودمو انداختم تو بغلش . اونم شروع کرد به بوسیدن لبام و گردنم و بازی کردن با مو هام . منم که حسابی تو کف بودم دیگه حال خودمو نمیفهمیدم داشتم از رو شلوار کیر شو میمالیدم . دختر تو که منو کشتی ، کجا بودی؟ یه مشکلی بود مجبور شدم برم پیش مادر بزرگم منو بغل کرد برد تو اتاق و همینجوری لبام رو میخورد . منو انداخت رو تخت و تاپم رو در آورد . سوتین تنم نبود. یه نگاه به سینه هام کرد و گفت وای ، صداش میلرزید ، دستاش داغ بود ولی نه به داغی بدن من . هردومون میدونستیم چی میخوایم . سرش رو برد سمت سینه هام . سرش رو گرفتم . صبر کن حامد ، تورو خدا یواش ، ببین هنوز کبودن هنوز درد میکنن …. لباش رو گذاشت رو لبام و بوسید . باشه عزیزم ، هرچی تو بگی . شروع کرد به لیسیدن سینه هام و مالیدن کسم ،من چشمام رو بسته بودم و داشتم حال میکردم . یدفعه دامنم رو زد بالا و شرت خیسم رو از پام در آورد . اونقدر سریع این کار رو انجام داد که بی اختیار چشمام رو باز کردم و یه جیغ کوتاه کشیدم . کسم رو بو کرد و گفت وای چه بویی داره بعد یه نگاه به من کرد و یه نگاه به شرت خیسم و گفت ای شیطون بعد سرش رو برد سمت کسم و شروع کرد به لیس زدن و بازی با کسم. من خودم رو جمع کردم و پاهام رو محکم به هم چسبوندم . حامد نکن ، خوشم نمییاد یه نگاه کرد و شلوارش رو در آورد . باشه ،پس لااقل اینو بخور ، نگاش کن ، گناه داره ، مثل بستنی یا آبنبات چوبی ، تو که اونا رو خوب میخوری اینم فرقی نداره باور کن خوشمزه تر هم هست(من هر روز تو راه مدرسه تا خونه بستنی میخورم . بعد از ظهرا هم تو حیاط آبنبات چوبی میخورم . دست خودم نیست ولی جوری میخورم که هر پسری راست میکنه . اینو الهام بهم گفت ) قبول کردم . آروم کیرش رو گذاشت تو دهنم . خیلی داغ بود . از مزش خوشم نیومد . چشمام رو بستم و سعی کردم به خودم بقبولونم که بستنی یه . یه ساک حسابی براش زدم . یدفعه کیرش رو در آورد . بسه بابا الان ارضاء میشم اونوقت سر تو بی کلاه میمونه . هردو مون زدیم زیر خنده . کیر خیسشو میمالید به کسم . من دیگه تو آسمون بودم . برگرد ، نه ، نمیخوام نمیکنم تو . برگرد اذیت نکن کیرشو گذاشت لای پام و عقب جلو میکرد و با دست سینه هام رو فشار میداد و میمالید یدفعه منو برگردوند و ابشو مثل دفعه پیش ریخت رو شکمم و شروع کرد به مالیدن . منم ارضاء شدم . لبامو بوسید و نیم ساعت کنارم خوابید . وقتی لباساش رو میپوشید منو بغل کرد و زل زد تو چشمام رویا باور کن خیلی دوست دارم . آره جون خودت تو فقط میخوای خودت رو ارضاء کنی .(البته تو دلم گفتم) وقتی رفت من رفتم حموم و بعد خوابیدم . فردا که از مدرسه برگشتم دیدم مامانم خونس داشتم شاخ در میاوردم . مامانم گفت رویا جون لباستو عوض کن بیا کارت دارم . باشه الان میام . مامانم هیچوقت اینجوری با من صحبت نمیکرد . یعنی چی شده بود؟ رفتم رو به روش رو مبل نشستم . رویا راجع به آیندت چی فکر میکنی؟ از این حرفش خندم گرفته بود ولی به زور جلو خودمو گرفتم . چطور مگه مامان . اتفاقی افتاده؟ آره دختر خوشکلم . امروز صبح مهین جون (مامان حامد) اومد دم در گفت امشب میان خونمون (انگار یه کیر کلفت کردن تو حلقم . باورم نمیشد .)تو دیگه بزرگ شدی ……. دیگه صدای مامان رو نمیشنیدم . شب وقتی زنگ زدن مامان اومد گفت رویا جون تو فقط آماده شو وقتی صدات کردم بیا بیرون بعد منو بوسید (احتمالا میخواست خرم کنه که زودتر از دستم راحت بشن ولی کور خوندن) و رفت بیرون منم نشستم منتظر . رویا جون عزیزم بیا من رفتم بیرون . حامد سرش رو انداخته بود پایین و زیر چشمی منو نگا میکرد . کت و شلوار اصلا بهش نمییومد. من پر رو پر رو زل زده بودم به حامد که حالا اینجوری مثل موش نشسته رو به روم و از مقایسش با وقتی که تمام وزنش روم بود و کیر گندش لای پاهام عقب و جلو میرفت حسابی تعجب کرده بودم که مامانم منو نشکون گرفت و با چشاش به من گفت دختر پرو خجالت بکش این چه طرز نگاه کردنه (خوب بیچاره از هیچی خبر نداشت)منم سرم رو انداختم پایین و تا نوبتم بشه دیالوگم رو تمرین کردم . بعد مثل تو فیلما گفتم درسته که اقا حامد(به زور جلو خندم رو گرفتم) پسر خیلی خوبیه(جون خودش . عجب دروغ بزرگی) ولی من تازه 17 سالمه و… بعد معذرت خواهی کردم و رفتم تو اتاقم. البته هنوز با حامد ارتباط دارم ولی نه مثل قبل .

سکس خانوادگی ( منو دختر عموم

من و نامزدم حدود 2 سال بود که با هم دوست بودیم و به تازگی 9 ماهه که با هم ازدواج کردیم. خانواده هامون وقتی فهمیدن که ما دوتا همدیگر رو دوست داریم با ازدواج ما موافقت کردند. البته خواهر زنم نقش اصلی رو در این میان داشت. اون از اول دوستی ما رو می دونست و به ما کمک می کرد همدیگر رو بهتر ببینیم و با هم باشیم.خونه یکی از دوستاشو بعضی از وقتا برامون خلوت می کرد تا ما دوتا با هم باشیم. البته وقتی فهمید ما دو تا کار رو تموم کردیم دیگه اینکار رو نکرد. اخه خیلی ترسیده بود خواهرش (زنم ) حامله بشه. البته اون شب رو هیچ وقت از یادم نمی ره. یک سکس واقعی داشتیم خلاصه ما دو تا با هم ازدواج کردیم.روزها داشت می گذشت و ما دوتا بیشتر روز ها به خونه باجناقم می رفتیم و با اونا بودیم. کمی در مورد خانواده زنم بگم. خواهر و خودش و مادرش از خانواده های با فرهنگ بودن.هیچ احساس رودرواسی از هم ندارن. خواهر زنم همیشه پیشم با دامن کوتاه و سینه باز هستش. البته شوهرش از اون فهمیده هاس آدم روشنیه. زیاد اهل بسته بودن و اینا نیست. منم به زنم گفتم قبلا هرجوری تو خونه بودی اونجوری باش و اونم مثل خواهرش سروسینه و پاهاش جلوی باجناقم باز هستش بعضی وقتها دیدم که باجاناقم داره از روی شهوت نیگاه می کنه.یه شب تا دیروقت خونه باجناقم بودیم داشتیم فیلم می دیدیم فیلمه کمی باز بود تقربیا نیمه بود هر چهارتامون بدجوری شهوتی شده بودیم.نصف شب شده بود می خواستیم که بخوابیم یهو گفتم بیایید با هم اینجا بخوابیم. همین که اینوگفتم نگو همگی منتظر این برنامه بودن موافقت کردن. دوتا پتو انداختیم زمین و دوتا لحاف هم آوردیم و خواستیم بخوابیم.شهوت داشت تو اتاق موج می زد. خواهر زنم طوری نشسته بود که دستش رو گذاشته بود روی کیر شوهرش و شوهرش هم با دستش کونش رو بازی می داد. زنم این موقعیت رو بهم نشون داد. من کیرم باد کرده بود رفتیم آشپزخونه و وحشیانه همدیگرو بغل کردیم و بوسیدیم. بهش گفتم کاش می شد امشب با هم سکس داشتیم گفتش چطوری ؟ گفتم میشه با اونا و پیش اونا این کار رو بکنیم. با تعجب گفت مگه میشه ؟ گفتم چرا نشه می دونم اونام این رو می خوان. باید یه جوری این موضوع را باز کنیم. گفتم که من نقشه اش رو کشیدم. خلاصه رفتیم پیش اونا.من شبها عادت دارم فقط با یه شورت بخوابم بعضی از وقتها اونو هم در می آرم.رفتم زیر لحاف و شروع کردم لباس هامو در آوردن. زنم هم متوجه این موضوع شد. خندید و گفت عزیزم تو خونه خودمون نیستیم ها !!!بواشکی گفتم زیر لحاف تو این تاریکی کی می فهمه. مطمئن بودم که اون دوتا متوجه این موضوع بودن. زنم هم پیرهنشو در اورد و با یه کرست منو بغل کرد. ما بی خیال نقشه شدیم شروع کردیم با هم حال کردن. یهو باجناقم گفت ببینم شما دارین چیکار می کنید لحاف رو بلند کردم و گفتم هیچ داریم براهم قصه می گیم. گفتش به ما هم بگین.با خودم گفتم دیگه جای خجالت کشیدن نیست بهش گفتم بیایین با هم راحت باشیم می دونیم که هر چهارتاییمون چقدر دلمون می خواد با هم این کار رو بکنیم پس بیایید از هم خجالت نکشیم.باجناقم گفت : من از خدا می خوام. خواهر زنم یه صدای شهوتناکی کرد و گفت عزیزم بیا بغلم.شوهرش رو بغل کرد. باجناقم گفت فقط یه شرط داره. گفتم چه شرطی؟گفتم بیایین فقط با همسرهای خودمون فقط باشیم با دیگری کاری نداشته باشیم. با هم گفتیم باشه. خلاصه آروم کارها شروع شد. زنم شلوارش رو در آورد با شرت وکرست افتاد بغلم. من هم که با شرت بودم کرست زنم رو کمی دادم پایین نوک پستونش اومد بیرون. داشتم می خوردم یهو دیدم صدای اونا بلند شد برگشتیم دیدم خواهر زنم کیر شوهرش رو گرفته و داره براش ساک می زنه. باجناقم لخت شده بود از سرعت عمل اونا تعجب کردم. از این که با یه زوج دیگه داشتیم سکس می کردیم بدجوری تحریک شده بود برگشتم سراغ زنم کرست و شرتش رو در آوردم و اون هم شرت منو در اورد به حالت 69 قرارگرفتیم. مال همدیگر رو شروع کردیم خوردن.وسط کار برگشتم دیدم خواهرزنم لخت شده. یه بدن سکسی کامل بدون هیچ گونه نقصی پستونهای گرد و برچسته و یه کس طلایی. گفتم که باید اونو هم بکنم. برگشتم و به زنم گفتم بیا کار اصلی رو بکنیم اون هم قبول کرد. خوابید و پاهاش رو باز کرد از کسش داشت آب شهوت می اومد کیرم رو دستم گرفتم خواستم برم روش که خواهرش یهو اومد گفت می خوام بببینم کیرت چطور کس خواهرم رو می خواهد تصاحب کنه. گفتم بیا و ببین باجناقم هم اومد خلاصه آروم سرکیرم رو گذاشتم جلوی کس زنم اون دوتا هم خم شده بودن وداشتن اونو می دیدن که آروم کیرم رو فشار دادم دیدم خیلی خیلی آروم لغزید رفت تو همین که تمامش رفت تو زنم لرزید فهمیدم گه بخاطر دیدن اونا زود ارضاء شده خلاصه داشتم با تمام وجود عقب وجلو می کردم اونا هم رفتن بغل هم. آبم داشت می اومد گفتم حیفه یه لحظه دیدم اونا هم می خوان کار رو تموم کنن. به زنم گفتم ما هم بریم مال اونا رو نگاه کنیم. گفت باشه. بلند شدیم رفتیم کنار اونا دیدم کس خواهرزنم داره از شهوت میترکه. باجناقم کیرشو گرفته دستش می خواد بکنه اون تو. رفتم جلو کمی از آب دهنم رو زدم به کیرش. این کارم باعث شد خواهرزنم بلرزه. داد زد : زود باش کیر تو بذار تو دارم می میرم تا ته بکن. جلو خواهرم منو بکن بعدش گفت خواهر سکسی من بیا ببین چطور کسم می خواد باز شه. خلاصه باجناقم هم نامردی نکرد و کیرش و تا ته گذاشت تو کسش. هردو تاشون داشتن داد می زدن. ما هم کنار اونا شروع کردیم به کار. هر دوتا جفت داشتیم یکنواخت کار می کردیم داشت آبم می اومد داد زدم دارم می آم زنم گفت همشو بریز تو خواهرش هم گفت تو هم بریز تو ما دوتا هرچی آب داشتیم ریختیم تو کس زنامون.هرچهارتامون سست شده بودیم. گفتیم بریم حموم.رفتیم حموم. تصمیم گرفتیم همه با هم همدیگر رو بغل کنیم. وقتی بدن خواهرزنم رو گرفتم کیرم بلند شد. شوهرش گفت اوهوی چه خبره؟گفتم مگه تو حالت بهتر از منه همه خندیدیم اخه کیرش تو دست زنم راست شده بود و داشت با اون بازی می کرد.خواهرزنم گفت یه چیزی بگم من دوست دارم جفت ها عوض بشه. مونده بودیم چی بگیم زنم گفت راست میگه من هم می خوام. من هم گفتم راستش رو بخواین من هم می خوام. باجناقم هم قبول کرد تو همون حموم شروع کردیم به کار. خواهرزنم چقدر شهوتی بود. زنم تو بغل باجناقم داشت از شهوت می مرد. سرو صدایی می کرد که تعجب کردم. پستونهای خواهرزنم رو شروع کردم به خوردن. زنم داشت کیر باجناقم رو می خورد.گفتم بریم اتاق اومدیم بیرون و همدیگر رو خشک کردیم و کار رو ادامه دادیم. وسط کار دیدم زنم پاهاش رو دور کمر باجناقم قفل کرد و اون داره تلمبه میزنه. با دیدن این وضعیت ما دو تا بیشتر شهوتی شده چنان کیرم را ته کردم تو کس خواهرزنم که داشت بال بال میزد. گفتم می خوام آبم رو بریزم رو پستونات. گفت بیا بیا همین که کیرم رو در آوردم چنان آب منی من پاشید رو صورتش که از خودم تعجب کردم. باجناقم هم خودش رو شکم زنم خالی کرده بود. خلاصه هرچهار تامون سست افتادیم کنار هم بوی عرق و شهوت می اومد.بعد از یه ساعت بلند شدم دیدم اونا خوابیدن. رفتم دستشویی و اومدم و خواهرزنم رو بیدار کردم و اون هم بعد از دستشویی اومد و ما باز هم شروع کردیم. با صدای تلمبه زدن ما اوناهم بیدار شدن. زنم داشت تعجب می کرد گفت خوبه آفرین چشم مارو دور دیدی گفتم برای بار آخر می خوام خواهرت رو بکنم. توهم بیا ببین خلاصه زنم کنارمون نشست و کردن خواهرش رو نگاه می کرد و پستونای خواهرش رو لیس می زد. و از پشت باجناقم داشت کسش رو می گایید.بعداز نیم ساعت دیگه از هرچی کس وکیر بود خسته شدیم. خوابیدیم.صبح دیدم خواهرزنم لخت داره تو آشپزخونه صبحانه درست می کنه. زنم هم لخت کنارم خوابیده بود. همه بلند شدیم. خواستیم لباس بپوشیم بهم نگاه کردیم وهمگی با هم خندیدیم چون لباس پوشیدن دیگه معنی نداشت. تا عصر که اونجا بودیم چندین بار با هم سکس کردیم دیگه این مسئله بین ما حل شد ولی اینو هم بگم تا الان هم با هم هستیم ولی هیچ وقت تنهایی با زنای هم کاری نکردیم چون قول دادیم که فقط وقتی با هم جمع باشیم از این کار ها بکنیم.البته یه بار قرار گذاشتیم که زنا با هم و مردها هم با هم سکس داشته باشیم یعنی سکس با هم جنس و پیش همسرای خودمون.

داستان سکس خانوادگی

من و نامزدم حدود 2 سال بود که با هم دوست بودیم و به تازگی 9 ماهه که با هم ازدواج کردیم. خانواده هامون وقتی فهمیدن که ما دوتا همدیگر رو دوست داریم با ازدواج ما موافقت کردند. البته خواهر زنم نقش اصلی رو در این میان داشت. اون از اول دوستی ما رو می دونست و به ما کمک می کرد همدیگر رو بهتر ببینیم و با هم باشیم.خونه یکی از دوستاشو بعضی از وقتا برامون خلوت می کرد تا ما دوتا با هم باشیم. البته وقتی فهمید ما دو تا کار رو تموم کردیم دیگه اینکار رو نکرد. اخه خیلی ترسیده بود خواهرش (زنم ) حامله بشه. البته اون شب رو هیچ وقت از یادم نمی ره. یک سکس واقعی داشتیم خلاصه ما دو تا با هم ازدواج کردیم.روزها داشت می گذشت و ما دوتا بیشتر روز ها به خونه باجناقم می رفتیم و با اونا بودیم. کمی در مورد خانواده زنم بگم. خواهر و خودش و مادرش از خانواده های با فرهنگ بودن.هیچ احساس رودرواسی از هم ندارن. خواهر زنم همیشه پیشم با دامن کوتاه و سینه باز هستش. البته شوهرش از اون فهمیده هاس آدم روشنیه. زیاد اهل بسته بودن و اینا نیست. منم به زنم گفتم قبلا هرجوری تو خونه بودی اونجوری باش و اونم مثل خواهرش سروسینه و پاهاش جلوی باجناقم باز هستش بعضی وقتها دیدم که باجاناقم داره از روی شهوت نیگاه می کنه.یه شب تا دیروقت خونه باجناقم بودیم داشتیم فیلم می دیدیم فیلمه کمی باز بود تقربیا نیمه بود هر چهارتامون بدجوری شهوتی شده بودیم.نصف شب شده بود می خواستیم که بخوابیم یهو گفتم بیایید با هم اینجا بخوابیم. همین که اینوگفتم نگو همگی منتظر این برنامه بودن موافقت کردن. دوتا پتو انداختیم زمین و دوتا لحاف هم آوردیم و خواستیم بخوابیم.شهوت داشت تو اتاق موج می زد. خواهر زنم طوری نشسته بود که دستش رو گذاشته بود روی کیر شوهرش و شوهرش هم با دستش کونش رو بازی می داد. زنم این موقعیت رو بهم نشون داد. من کیرم باد کرده بود رفتیم آشپزخونه و وحشیانه همدیگرو بغل کردیم و بوسیدیم. بهش گفتم کاش می شد امشب با هم سکس داشتیم گفتش چطوری ؟ گفتم میشه با اونا و پیش اونا این کار رو بکنیم. با تعجب گفت مگه میشه ؟ گفتم چرا نشه می دونم اونام این رو می خوان. باید یه جوری این موضوع را باز کنیم. گفتم که من نقشه اش رو کشیدم. خلاصه رفتیم پیش اونا.من شبها عادت دارم فقط با یه شورت بخوابم بعضی از وقتها اونو هم در می آرم.رفتم زیر لحاف و شروع کردم لباس هامو در آوردن. زنم هم متوجه این موضوع شد. خندید و گفت عزیزم تو خونه خودمون نیستیم ها !!!بواشکی گفتم زیر لحاف تو این تاریکی کی می فهمه. مطمئن بودم که اون دوتا متوجه این موضوع بودن. زنم هم پیرهنشو در اورد و با یه کرست منو بغل کرد. ما بی خیال نقشه شدیم شروع کردیم با هم حال کردن. یهو باجناقم گفت ببینم شما دارین چیکار می کنید لحاف رو بلند کردم و گفتم هیچ داریم براهم قصه می گیم. گفتش به ما هم بگین.با خودم گفتم دیگه جای خجالت کشیدن نیست بهش گفتم بیایین با هم راحت باشیم می دونیم که هر چهارتاییمون چقدر دلمون می خواد با هم این کار رو بکنیم پس بیایید از هم خجالت نکشیم.باجناقم گفت : من از خدا می خوام. خواهر زنم یه صدای شهوتناکی کرد و گفت عزیزم بیا بغلم.شوهرش رو بغل کرد. باجناقم گفت فقط یه شرط داره. گفتم چه شرطی؟گفتم بیایین فقط با همسرهای خودمون فقط باشیم با دیگری کاری نداشته باشیم. با هم گفتیم باشه. خلاصه آروم کارها شروع شد. زنم شلوارش رو در آورد با شرت وکرست افتاد بغلم. من هم که با شرت بودم کرست زنم رو کمی دادم پایین نوک پستونش اومد بیرون. داشتم می خوردم یهو دیدم صدای اونا بلند شد برگشتیم دیدم خواهر زنم کیر شوهرش رو گرفته و داره براش ساک می زنه. باجناقم لخت شده بود از سرعت عمل اونا تعجب کردم. از این که با یه زوج دیگه داشتیم سکس می کردیم بدجوری تحریک شده بود برگشتم سراغ زنم کرست و شرتش رو در آوردم و اون هم شرت منو در اورد به حالت 69 قرارگرفتیم. مال همدیگر رو شروع کردیم خوردن.وسط کار برگشتم دیدم خواهرزنم لخت شده. یه بدن سکسی کامل بدون هیچ گونه نقصی پستونهای گرد و برچسته و یه کس طلایی. گفتم که باید اونو هم بکنم. برگشتم و به زنم گفتم بیا کار اصلی رو بکنیم اون هم قبول کرد. خوابید و پاهاش رو باز کرد از کسش داشت آب شهوت می اومد کیرم رو دستم گرفتم خواستم برم روش که خواهرش یهو اومد گفت می خوام بببینم کیرت چطور کس خواهرم رو می خواهد تصاحب کنه. گفتم بیا و ببین باجناقم هم اومد خلاصه آروم سرکیرم رو گذاشتم جلوی کس زنم اون دوتا هم خم شده بودن وداشتن اونو می دیدن که آروم کیرم رو فشار دادم دیدم خیلی خیلی آروم لغزید رفت تو همین که تمامش رفت تو زنم لرزید فهمیدم گه بخاطر دیدن اونا زود ارضاء شده خلاصه داشتم با تمام وجود عقب وجلو می کردم اونا هم رفتن بغل هم. آبم داشت می اومد گفتم حیفه یه لحظه دیدم اونا هم می خوان کار رو تموم کنن. به زنم گفتم ما هم بریم مال اونا رو نگاه کنیم. گفت باشه. بلند شدیم رفتیم کنار اونا دیدم کس خواهرزنم داره از شهوت میترکه. باجناقم کیرشو گرفته دستش می خواد بکنه اون تو. رفتم جلو کمی از آب دهنم رو زدم به کیرش. این کارم باعث شد خواهرزنم بلرزه. داد زد : زود باش کیر تو بذار تو دارم می میرم تا ته بکن. جلو خواهرم منو بکن بعدش گفت خواهر سکسی من بیا ببین چطور کسم می خواد باز شه. خلاصه باجناقم هم نامردی نکرد و کیرش و تا ته گذاشت تو کسش. هردو تاشون داشتن داد می زدن. ما هم کنار اونا شروع کردیم به کار. هر دوتا جفت داشتیم یکنواخت کار می کردیم داشت آبم می اومد داد زدم دارم می آم زنم گفت همشو بریز تو خواهرش هم گفت تو هم بریز تو ما دوتا هرچی آب داشتیم ریختیم تو کس زنامون.هرچهارتامون سست شده بودیم. گفتیم بریم حموم.رفتیم حموم. تصمیم گرفتیم همه با هم همدیگر رو بغل کنیم. وقتی بدن خواهرزنم رو گرفتم کیرم بلند شد. شوهرش گفت اوهوی چه خبره؟گفتم مگه تو حالت بهتر از منه همه خندیدیم اخه کیرش تو دست زنم راست شده بود و داشت با اون بازی می کرد.خواهرزنم گفت یه چیزی بگم من دوست دارم جفت ها عوض بشه. مونده بودیم چی بگیم زنم گفت راست میگه من هم می خوام. من هم گفتم راستش رو بخواین من هم می خوام. باجناقم هم قبول کرد تو همون حموم شروع کردیم به کار. خواهرزنم چقدر شهوتی بود. زنم تو بغل باجناقم داشت از شهوت می مرد. سرو صدایی می کرد که تعجب کردم. پستونهای خواهرزنم رو شروع کردم به خوردن. زنم داشت کیر باجناقم رو می خورد.گفتم بریم اتاق اومدیم بیرون و همدیگر رو خشک کردیم و کار رو ادامه دادیم. وسط کار دیدم زنم پاهاش رو دور کمر باجناقم قفل کرد و اون داره تلمبه میزنه. با دیدن این وضعیت ما دو تا بیشتر شهوتی شده چنان کیرم را ته کردم تو کس خواهرزنم که داشت بال بال میزد. گفتم می خوام آبم رو بریزم رو پستونات. گفت بیا بیا همین که کیرم رو در آوردم چنان آب منی من پاشید رو صورتش که از خودم تعجب کردم. باجناقم هم خودش رو شکم زنم خالی کرده بود. خلاصه هرچهار تامون سست افتادیم کنار هم بوی عرق و شهوت می اومد.بعد از یه ساعت بلند شدم دیدم اونا خوابیدن. رفتم دستشویی و اومدم و خواهرزنم رو بیدار کردم و اون هم بعد از دستشویی اومد و ما باز هم شروع کردیم. با صدای تلمبه زدن ما اوناهم بیدار شدن. زنم داشت تعجب می کرد گفت خوبه آفرین چشم مارو دور دیدی گفتم برای بار آخر می خوام خواهرت رو بکنم. توهم بیا ببین خلاصه زنم کنارمون نشست و کردن خواهرش رو نگاه می کرد و پستونای خواهرش رو لیس می زد. و از پشت باجناقم داشت کسش رو می گایید.بعداز نیم ساعت دیگه از هرچی کس وکیر بود خسته شدیم. خوابیدیم.صبح دیدم خواهرزنم لخت داره تو آشپزخونه صبحانه درست می کنه. زنم هم لخت کنارم خوابیده بود. همه بلند شدیم. خواستیم لباس بپوشیم بهم نگاه کردیم وهمگی با هم خندیدیم چون لباس پوشیدن دیگه معنی نداشت. تا عصر که اونجا بودیم چندین بار با هم سکس کردیم دیگه این مسئله بین ما حل شد ولی اینو هم بگم تا الان هم با هم هستیم ولی هیچ وقت تنهایی با زنای هم کاری نکردیم چون قول دادیم که فقط وقتی با هم جمع باشیم از این کار ها بکنیم.البته یه بار قرار گذاشتیم که زنا با هم و مردها هم با هم سکس داشته باشیم یعنی سکس با هم جنس و پیش همسرای خودمون.